دو حکیم، دو موش یک پیشی
به گزارش وبلاگ پریها، در زمان های قدیم دو حکیم که هر دو از مراتب بالایی از حکمت برخوردار بودند و هریک به طور مجزا به تربیت شاگردان و مریدان و بیان جملات قصار می پرداختند، قرار گذاشته بودند که ماهانه با یکدیگر بحث و گفتگو نمایند و یکدیگر را در جریان آخرین دستاوردهای حکمی و اندیشگی خود قرار دهند.

روزی در یکی از جلسات ماهانه بحث و گفتگو، حکیم اول به حکیم دوم گفت: به نظر شما مهم ترین دغدغه و راهبردی ترین مؤلفه چیست؟
حکیم دوم قدری اندیشید و گفت: به نظر من آسایش مهم ترین دغدغه و راهبردی ترین مؤلفه است. حکیم اول گفت: اما به نظر من آرامش مهم ترین دغدغه و راهبردی ترین مؤلفه است.
دو حکیم هرچه در تبیین مبانی عقیده خود کوشیدند، نتوانستند یکدیگر را قانع نمایند. در نتیجه تصمیم گرفتند به وسیله آزمایش علمی عقیده درست را کشف و خنثی نمایند. آنها دو موش را - که یکی بیمار و دیگری سالم بود - انتخاب کردند و هرکدام را در اتاقکی جداگانه بستند و مقداری آب و غذا نیز جلوی هریک ریختند.
سپس گربه پیری را که از قبل آماده نموده بودند در انتهای اتاقک موش سالم طوری که دستش به او نمی رسید محکم بستند و رفتند و دو شبانه روز بعد برای آنالیز نتیجه آزمایش مراجعه کردند. آنها پس از مراجعه مشاهده کردند که موش بیمار در عین بیماری غذایش را خورده و سرحال شده اما موش سالم که گربه در آغل او بسته شده بود هیچ غذایی نخورده و لاغر و تکیده و بیمار شده است.
حکیم اول پس از مشاهده نتیجه آزمایش به حکیم دوم گفت: همان طور که مشاهده می کنی موشی که احساس آرامش نمی نماید، نمی تواند به آسایش خود اهمیت بدهد.
حکیم دوم گفت: بلی و موشی که به آسایش خود اهمیت می دهد، احساس آرامش نیز می نماید. آنها سپس موش ها را از اتاقک ها بیرون آوردند و کف آزمایشگاه رها ساختند و گفتند: به به از این آرامش و آسایش و به ادامه مباحثات حکمی و اندیشگی خود پرداختند. دو موش نیز تا آزمایش بعدی در امنیت و سلامت کامل به زندگی خود ادامه دادند.
امید مهدی نژاد - طنزنویس / روزنامه خبرنگاران
منبع: جام جم آنلاین