تکرار تاریخ؛ بدون تاریخ، بدون امضا ...

به گزارش وبلاگ مجله پریها، زندگی امروز/ وحید جلیلوند در فیلم بدون تاریخ بدون امضا روی سوژه ای دست گذاشته که توجه جامعه را به خوبی به خود جلب نموده است. داستانی که او روایت می نماید در خصوص یک پزشک است که در مرکز پزشکی قانونی کار می نماید. کاوه نریمان که امیر آقایی ایفاگر نقش آن است بعد از اینکه نام امیرعلی را در فهرست انتظار کالبدشکافی می شنود به شدت دچار عذاب وجدان می گردد چراکه شب قبل با او و خانواده اش تصادف نموده است.

تکرار تاریخ؛ بدون تاریخ، بدون امضا ...

به گزارش زندگی امروز به نقل از فرادید، نویسنده در پرداخت کاراکتر دکتر نریمان کوشش نموده تا تعادل را به نفع واقعیت های جامعه حفظ نماید. برا مثال این شخصیت به بقیه زور می گوید، از رابطه استفاده می نماید و غیره... . همه اینها جزئیاتی است که نشان می دهد فیلمساز سعی نموده است که کاراکتر را به واقعیت نزدیک تر کند و دچار شعارزدگی نگردد.

حتی در شکل ارائه موضوع هم سعی شده تا حدی مسئولیت پذیری دکتر نریمان و همسرش تا حدی متعادل تر گردد. به گونه ای که 13 روز طول می کشد تا دکتر نریمان تقاضای نبش قبر بدهد و با توجه به مسائلی که همسر دکتر نریمان به خانواده موسی می گوید و بگومگوهای درون خانواده همه و همه موسی را به سمت قتل مرد مرغ فروش هُل می دهد.

به همین دلیل وقتی دکتر نریمان به دیدار موسی می رود، موسی تبدیل به وجدان بیدار جامعه می گردد و دکتر نریمان را زیر ضربه های سنگین حقیقت خرد می نماید. همانطوری که قاضی دادگاه می گوید: پزشکی قانونی زیرمجموعه دستگاه قضا به شمار میرود و کسانی که آنجا کار می نمایند نشسته بر مسند قضاوت با هر تصمیم خود سرنوشت عده ای را رقم می زنند.

جالب است که شخصیت دکتر نریمان در جایی از فیلم پس از یک گفتگوی مملو از تنش، به همسرش سایه می گوید: یه برگه نوشتیم دادیم دستش با همون گه زدیم به کل زندگیش! اما هدف از آوردن این همه تصویر چیست؟ با آوردن این مقدمات، سعی داریم حلقه های فکری نویسنده را کنار هم قرار داده و زنجیره ای از اندیشه ورزی فیلمساز بسازیم. در بیان ساده تر اینکه فیلمساز در پی چیست؟ خب، اگر بخواهیم به زیر متن این فیلم بپردازیم باید به این مسئله توجه کنیم که هدف وحید جلیلوند از آوردن اختلاف طبقاتی چه بوده است؟ یعنی با قرار دادن یک پزشک قانونی در مقابل یک خانواده ورشکسته و داغ دیده در پی انتقال چه مفهومی بوده است؟

توجه : با خواندن این متن، خطر اسپویل شدن و افشای داستان فیلم وجود دارد !

در اینجا باید به سکانسی اشاره کنیم که در اکران عمومی نتوانسته سالم از ممیزی عبور کند. یعنی جایی که دکتر نریمان، پس از حضور در صحنه بازسازی قتل، لیلا(زن موسی) را سوار می نماید و بعد در خصوص شرایط اقتصادی آنها سوال می پرسد و حتی دلیل این شرایط اسف بار را جویا می گردد. لیلا در جواب می گوید: موسی قبلا در یک کارگاه تراشکاری روی دستگاه کار می کرد، ولی به خاطر تحریم ها از کار بی کار شد. بعد با یک نفر دیگر خواستند خودشان یک کارگاه راه بیندازند. طرف اما کلاهبردار از آب در می اید و پولی را که نزول گرفته بودند، برمی دارد و ناپدید می گردد.

ارتباط بین تصادف و تحریم ها ما را به دلیل انتخاب یک پزشک آن هم یک متخصص پزشک قانونی می رساند. سوالی که پیش می آید این است که با چه منطقی می خواهیم این قضیه را اثبات کنیم. اگر دقت کنیم فیلمسار در چند جای مختلف به نقد رفتار جامعه پزشکان پرداخته و نگاه بالا به پایین آنها را نسبت به زیر دستان و افراد مختلف جامعه نشان داده است. برای نمونه سکانسی که دکتر نریمان در اتاق همسرش سایه (که از قضا همکارش هم هست)، به شکلی ناشایست پرستار را از اتاق بیرون می نماید، یا جایی که یکی از بستگان داغدیده به زور می خواهد وارد گردد و با برخورد نه چندان مودبانه یک از اعضای تیم پزشکی قانونی روبرو می گردد که بر سر نگهبان فریاد می زند و حتی به او فحش می دهد (حالا یا به او یا به فرد داغدیده!)

این کدها به خودی خود چیزی را اثبات نمی نمایند ولی در ادامه کوشش فیلمساز برای نشان دادن طبقه بالا قرار گرفته تا در آن سو و با توجه به مسائل مقدماتی موسی را نماینده طبقه آسیب دیده جامعه قرار دهد و دکتر نریمان را نماینده طبقه حاکم. تمام بدبختی ها را موسی کشیده است ولی در نهایت این دکتر نریمان است که در تحمل سنگینی وجدان جامعه را ندارد و به ناچار دست به خودزنی زده و به صورت کامل مسئولیت مرگ امیرعلی را گردن می گیرد. تا با دادن خون بهای او بتواند شرایط این خانواده را به وضع طبیعی برگرداند. اما دریغا که مسئله به این سادگی ها نیست و این خانواده محال است که به شرایط طبیعی ماقبل از این اتفاق برگردد.

از طرف دیگر این فیلم به نوعی یک اثر آرمان خواهانه محسوب می گردد چراکه توانسته مسئولیت پذیری را به صورت هدف یک قهرمان رئال در بستر جامعه در بیاورد و به باورپذیری قابل قبول برساند. هیچ انسانی عاری از خطا و اشتباه نیست ولی موضوع مسئول بودن است. اینکه هرکس در هر جایگاهی اشتباهات خود را قبول و نسبت به جبران آن کوشش کند. به نظر می رسد که دغدغه ذهنی فیلمساز در عرصه سیاست هم همین مسئله باشد...

نباید فراموش کرد که این اثر دارای نقاط ضعفی می باشد به صورت جزئی وجود برخی سکانس های اضافی به خصوص سکانس بعد از دادگاه و اصرار سایه به قهرمان بودن دکتر نریمان به کوشش های فیلمساز برای واقعی شدن قهرمان لطمه زده و به نظر می رسد جلیلوند با این سکانس به اصطلاح مته به خشخاش گذاشته است. از طرف دیگر هم همانطور که گفتیم ممیزی باعث اخته شدن فیلم شده است که با توجه به زیرمتن به اسم زیربنا، ارتباط آن با روبنا و چگونگی سامان دادن آن ما را دچار چالش های مفهومی می نماید که نتیجه گیری شفاف و قدرتمندانه را از بیننده می گیرد.

منبع: زندگی روز
انتشار: 1 شهریور 1400 بروزرسانی: 1 شهریور 1400 گردآورنده: pariha.ir شناسه مطلب: 1771

به "تکرار تاریخ؛ بدون تاریخ، بدون امضا ..." امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "تکرار تاریخ؛ بدون تاریخ، بدون امضا ..."

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید