از کوچی تا لندن با سولار توک توک
به گزارش وبلاگ پریها، در خیابان های شیراز رانندگی می کردم که یک اتو ریکشا رنگارنگ نظرم را به خودش جلب کرد؛ اتو ریکشایی که بر خلاف تصور من از این اتومبیل ها، هیچ دودی از خود تولید نمی کرد و علاوه بر ظاهر هنری اش هیچ سروصدایی هم نداشت. اتو ریکشا یا توک توک (Tuk tuk) همان موتور سه چرخه های هندی هستند. فرق ریکشا با اتو ریکشا در موتوری بودن آن ها است. در واقع ریکشاهای (Rickshaw) اصلی موتور نداشتند و با پدال حرکت می کردند. در دوران انگلیسی ها به ریکشاها موتور اضافه شد و به خاطر صدای خاصی که اتو ریکشاها تولید می کردند، انگلیس ها به آن ها توک توک می گفتند. ریکشایی که در شیراز دیدم متعلق به یک جوان 33 ساله هندی به نام ناوین است که قصد دارد با آن از هندوستان تا انگلستان سفر کند و وجب به وجب زمین بین این دو کشور را تجربه کند.
کابین پشت ریکشای ناوین جای خواب و استراحت اوست و نمای خارجی آن با نقاشی های زیبایی پوشیده شده که در واقع انگیزه او از این سفر یعنی رساندن شعار ساختن، سفر کردن و الهام بخش بودن، در آن ها نهفته است. در یک سمت کابین جهت سفر او از کوچی تا لندن به طرز ماهرانه ای نقاشی شده که نشان دهنده سفر کردن است. برج آزادی تهران هم به عنوان نمادی از ایران، مقصد اول او پس از هند، در این نقاشی به چشم می خورد.
پشت کابین دریچه ای نقاشی شده که خود ناوین می گوید نشانه باز کردن دریچه های فکر برای یافتن چیزهای نو یا همان الهام گرفتن از دنیای اطراف است.
در سمت دیگر هم مراحل ساخت توک توک خورشیدی ناوین از مرحله ایده تا اجرا و تکمیل آن نقاشی شده است.
در کابین را که باز می کنید با دنیایی از نوشته ها روبرو می شوید که اثر افرادی است که در شهرهای مختلف با او ملاقات کرده اند. یک تخت باریک در یک سمت و یک جایگاه اداری در سمت دیگر آن قرار گرفته است و پنکه کوچکی هم روی یکی از دیوارهای آن نصب شده است.
پس از بازدید و گرفتن چند عکس از ریکشای زیبای ناوین از او خواستم صحبت کوتاهی با هم داشته باشیم تا از انگیزه اش برای این سفر و مراحل آماده شدن ریکشای او مطلع شویم. در ادامه، صحبت های محبت آمیز من با ناوین درباره سفر ماجراجویانه اش را می خوانید.
خودتان را معرفی کنید و درباره سطح تحصیلات و تجربیات کاری تان بگویید.
نام من ناوین رابلی (Naven Rabelli) است و فوق لیسانس مهندسی برق از استرالیا هستم. برای گرفتن مدرک 4 سال در استرالیا زندگی کردم و پس از آن مجددا به هند بازگشتم. وقتی به هند برگشتم، در یک کارخانه تولید اتومبیل های برقی به نام ماهیندرا روا (Mahindra Reva) در بنگلور مشغول به کار شدم و حدود یک سال و نیم در آنجا فعالیت داشتم.
چطور شد که تصمیم گرفتی این سفر را شروع کنی؟
دیدن لندن رویای کودکی من است. برنامه ابتدایی من این بود که هنگام ترک کشور استرالیا به نیوزیلند بروم و از آنجا به کشورهای آسیای جنوب شرقی سفر کنم تا به هند برسم و ازآنجا هم مستقیم به لندن بروم. اما هنگامی که به کشور خودم رسیدم و با آلودگی شدید هوا روبرو شدم، خانم هایی را دیدم که برای مقابله با آلودگی هوا صورت های خود را با ماسک پوشانده بودند. نمی توانستم خودم را به خاطر این همه آلودگی که در طول سفرهایم تولید کرده بودم سرزنش نکنم. هنگامی که به نیوزیلند و کشورهای دیگر مسافرت می کردم، در بدو ورود به هر کشور یک اتوموبیل می خریدم و با آن در کل کشور سفر می کردم. هنگام ترک هر کشور اتوموبیل را می فروختم و دوباره در کشور بعدی یک اتوموبیل نو می خریدم. بنابراین تصمیم گرفتم راهی پیدا کنم که برای رسیدن به لندن هیچ آلودگی زیست محیطی تولید نکنم.
شاید امروز فقط من هستم که چنین کاری انجام می دهم، اما امیدوارم طی سال های آینده افراد بیشتری از کار من الهام بگیرند و دست به چنین کارهایی بزنند.
چقدر طول کشید تا ریکشا خود را بسازید و مراحل ساخت آن به چه صورت بود؟
سه سال پیش هنگامی که تصمیم گرفتم یک وسیله پاک برای مسافرت خودم تهیه کنم، تصمیم به ساخت این ریکشا گرفتم. در آن دوران قرار بود با یکی از دوستان این سفر را شروع کنیم و او پیشنهاد داد که با ریکشا مسافرت کنیم، زیرا می توان در آن فضای کافی برای خواب و استراحت هم ایجاد کرد. ریکشاهای زیادی در هند وجود دارند و تقریبا تمام آن ها آلودگی زیست محیطی زیادی تولید می کنند. تصمیم گرفتم یکی از این ریکشاها را بخرم و آن را تبدیل به یک ریکشای خورشیدی کنم. در یک سال و نیم اولی که شروع به ساخت ریکشا کردم، هیچ حمایت و کمک مالی نداشتم و تمام هزینه های آن از پس مقدارای خودم تأمین می شد که واقعا سخت بود، زیرا ابزار مناسب این کار و همچنین دانش کافی برای انجام آن را نداشتم. اما پس از گذشت حدود یک سال و نیم وقتی رسانه های هندی تلاش های من را پوشش دادند، گزارش هایی از من و انگیزه ام در روزنامه های انگلیسی منتشر شد، آرنولد شوارتزنگر مطلب کوتاهی درباره من نوشت و حتی نیویورک تایمز هم از کاری که می خواستم انجام بدهم گزارشی تهیه کرد. همین امر موجب شد کم کم در میان مردم شناخته شوم و کمپانی های متعددی سراغ من آمدند و پیشنهاد همکاری دادند. با این اتفاق من توانستم موتور و باتری بهتری برای ریکشا خودم داشته باشم وتوانستم نسخه دوم بهتر و قوی تری درست کنم.
پس در واقع این ریکشا که الان با آن سفر می کنید ریکشای دوم شما است؟
بله، بعد از اینکه ابزار مناسب به دست من رسید، تصمیم گرفتم این ریکشا را دوباره درست کنم. بیش از یک سال آزمون و خطا کردم و چندین بار شکست خوردم تا بالاخره توانستم به نتیجه مطلوب خودم برسم.
اینطور که مشخص است شما برای سفر خود حامی مالی دارید، چه کسانی از شما حمایت می کنند تا پیام خود را به دنیا برسانید؟
دولت محلی استان زادگاه من در هند به نام تلانگانا توریسم (Telangana Tourism) به صورت روزانه مبلغ کمی پول به حساب من واریز می کند. اما راه دیگری که هزینه سفر من تأمین می شود، اینترنت است، من یک کمپین در اینترنت راه اندازی کرده ام و افراد زیادی به حساب من پول واریز می کنند. تا کنون از این طریق حدود 6000 دلار پول تامین شده است. البته در ازا پولی که پرداخت می شود من هم چیزی به آن ها می دهم. مثلا یک بار شخصی از من خواست که در ازای پولی که اهدا کرده یک لامپ خورشیدی در یکی از روستاهای هند نصب کنم و اگر کسی به من 10 دلار کمک کند من برای او یک کارت پستال امضا شده می فرستم.
دقیقا چه زمانی سفر خود با ریکشا را شروع کردی؟
سفر خودم را در ماه جولای سال 2015 از شهر کوچی (Kochi) در هند شروع کردم. کوچی جایی است که من بدنه ریکشا خودم را در آنجا ساختم، در واقع یک کمپانی این کار را بدون هیچ هزینه ای برای من انجام داد. آن ها مواد اولیه را از من گرفتند و این بدنه را به من تحویل دادند. پس از ساخته شدن بدنه، از کوچی به سمت شهر بنگلور (Bangalore) رفتم. هنگامی که به آنجا رسیدم در نظر داشتم حدود یک هفته استراحت کنم که متأسفانه در طول اقامت در بنگلور هنگام عبور از خیابان با یک ریکشا تصادف کردم و طبق توصیه پزشک 6 ماه استراحت کردم. پس از بهبودی کامل در ماه فوریه امسال سفر خودم را از سر گرفتم.
در طول سفر خود به شیراز از چه شهرهایی در ایران گذشته اید؟
بزرگ ترین شهری که پیش از شیراز در آنجا اقامت داشتم، بندرعباس بود و در طول جهت رسیدن به شیراز هم از شهرها و روستاهای کوچکی مثل گلوگاه، نخلستان، داراب و فسا عبور کرده ام.
آیا در این شهرهایی که گفتید اقامت هم داشته اید؟
بله، برای شارژ کردن ریکشا و همچنین استراحت در این شهرها توقف های کوتاه و بلندی داشته ام.
معمولا چه مدت در هر شهر توقف می کنید؟
معمولا در شهرهای کوچک حدود نصف روز یا یک شب توقف دارم. زیرا من در طول صبح رانندگی می کنم، هنگام ظهر در جایی که برق وجود داشته باشد توقف می کنم تا هم ریکشا را شارژ کنم و هم ناهار بخورم و حدود ساعت 3 بعد از ظهر مجددا در جاده حرکت می کنم تا به یک شهر یا روستا برسم و بتوانم شب را در آنجا بگذرانم.
برای رسیدن به لندن که مقصد نهایی شما است، از چه کشورهایی عبور می کنید؟
جهت کلی سفر من اینگونه است. از هند شروع کرده ام و هم اکنون در ایران هستم. برای رسیدن به انگلستان قرار است از ترکیه، بلغارستان، صربستان، مجارستان، اتریش، آلمان و فرانسه هم عبور کنم.
با سفر کردن در یک ریکشا که هیچ آلودگی تولید نمی کند می خواهید چه پیامی به دنیا بدهید؟
علاوه بر اینکه دوست دارم پیام دنیایی پاک و بدون آلودگی زیست محیطی را به همه برسانم. دلم می خواهد مردم قصه مرا بدانند. من یک انسان معمولی هستم که پول زیادی هم ندارم، فقط شوق سفر کردن داشتم و رویاهای خودم را دنبال کردم. دوست دارم با خواندن داستان من افراد دیگر هم این جسارت را پیدا کنند تا دنبال رویاهای خود بروند. حتما لازم نیست که سوار ریکشا بشوند تا به رویاهایشان دست پیدا کنند، راه های زیادی وجود دارد که هنوز به فکر کسی نرسیده و راه هایی هم هستند که قبلا امتحان شده و نتیجه داده اند. مهم ترین چیز این است که به توانایی خود باور داشته باشند.
تجربه یا خاطره جالبی داری که دوست داشته باشی با خوانندگان خبرنگاران به اشتراک بگذاری؟
وقتی که هنوز در هند بودم، برای اینکه به مرز برسم و بتوانم از کشور خارج بشوم با ریکشا از شهری به شهر دیگر می رفتم. هنگامی که در دهلی بودم به یک مدرسه رفتم و برای دانش آموزان آن مدرسه صحبت کردم. پس از سخنرانی یکی از اولیا پیش من آمد و حرفی به من زد که بسیار شاد کننده بود. او گفت، واقعا متشکرم که آمدی در پاسخ به او گفتم خواهش می کنم، اما چرا تشکر می کنید؟ آن پدر به من گفت که پسر من پس از سخنرانی پیش من آمده و به من گفته که دیگر لامبورگینی نمی خواهم و دوست دارم یک ماشین خورشیدی (Solar) داشته باشم. این برای من اتفاق بسیار جالبی است، یعنی من توانسته ام به هدفم برای یک دنیای پاک نزدیک بشوم و روی عده ای تأثیر بگذارم.
تمام قسمت های ریکشا را خودت طراحی کرده ای؟
بله، حدود 3 سال طول کشید تا کامل شود. تمام بخش های الکتریکی و خورشیدی را خودم چندین بار طراحی و امتحان کردم تا به نتیجه مطلوب رسیدم.
ریکشا چطور کار می کند؟
خیلی ساده است. از انرژی برق و خورشید استفاده می کند. انرژی خورشید به باتری منتقل می شود و سپس باتری آن را به موتور می رساند تا به گیربکس منتقل شود و ریکشا حرکت کند. البته باتری ریکشا قابلیت شارژ شدن با برق شهری را هم دارد که در این صورت خیلی سریع تر به شارژ کامل می رسد.
ریکشا با یک بار شارژ کامل چه مسافتی را طی می کند؟
حدود سه تا سه ساعت و نیم زمان لازم است که ریکشا کامل شارژ شود و با یک بار شارژ کامل، بسته به سربالایی یا سرپایینی بودن جاده بین 60 تا 80 کیلومتر مسافت را طی می کند. بیشینه سرعت آن هم در جاده های صاف و بدون سر بالایی 60 کیلومتر در ساعت است.
اگر جایی باشید که به برق دسترسی نداشته باشید چطور ریکشا را شارژ می کنید؟
در هند خیلی از روستاها برق شهری ندارند و یک بار هم در ایران حوالی نخلستان شارژ باتری ها تمام شد. در چنین موقعیت هایی باید پنل های خورشیدی را باز کنم و منتظر بمانم تا باتری ها شارژ شوند و دوباره حرکت کنم.
نظرتان راجع به ایران چیست؟
قبل از این که به ایران برسم ایده کاملا متفاوتی از کشور شما داشتم، خیلی نگران بودم و فکر می کردم شاید در ایران با خارجی ها رفتار خوبی نمی شود. هیچ ایده ای از مردم اینجا نداشتم. خانواده و دوستان من هم بسیار نگران بودند، بعضی از آن ها تماس می گرفتند و می گفتند مواظب باش! در ایران مردان مسلح در همه جا حضور دارند. اما لحظه ای که وارد بندرعباس شدم همه چیز برای من تغییر کرد. مردم دوست داشتند فرهنگ من را بشناسند، خیلی مهمان نواز بودند و با صبر و حوصله فراوان به حرف های من گوش می دادند. چیز دیگری که دلم می خواهد حتما درباره ایران بگویم این است که برخورد با زن ها بسیار محترمانه است، خیلی از رفتارهایی که با زن ها در جاهای دیگر می شود در ایران اصلا وجود ندارد و این خیلی جالب است.
جالب ترین چیزی که تا به حال در ایران دیده اید چیست؟
تا جایی که من دیده ام همه مردم می توانند غذای خود را تأمین کنند و این خیلی مهم است. در کشور من همه مردم غذای مناسب ندارند و خیلی ها شاید در طول روز یک تکه نان هم برای خوردن پیدا نکنند. ولی در اینجا یک مرد دستفروش من را به خانه اش دعوت کرد و ظرف میوه ی مفصلی جلوی من گذاشت. من عکس ظرف میوه را برای دوستانم در هند فرستادم، چون حتی افرادی که از نظر مالی هم در شرایط مناسبی قرار دارند نمی توانند در هند چنین ظرف میوه ای جلوی میهمانان خود بگذارند.
فکر می کنید چقدر طول بکشد تا به تهران برسید؟
پیش بینی های من همیشه غلط از آب در می آیند. قرار بود پروژه ساخت ریکشا 1 سال زمان ببرد، اما 3 سال طول کشید و طبق برنامه ریزی ها، من باید الان در تهران بودم، ولی می بینید که هنوز در شیراز هستم. اما اگر اتفاق خاصی رخ ندهد تقریبا 10 روز طول می کشد تا به تهران برسم. البته دوست دارم بدانید که برای من رسیدن به مقصد چندان اهمیتی ندارد. من دوست دارم در جهت توقف کنم و با مردم آشنا بشوم، فرهنگ ها و رسوم مختلف را ببینیم و با محلی ها هم کلام بشوم. فکر نکنم که بتوانم این کار (سفر کردن تا لندن) را یک بار دیگر در زندگی انجام دهم و شاید دیگر هیچ وقت به خیلی از جاهایی که سفر کرده ام برنگردم. پس ترجیح می دهم عجله نکنم و همه چیز را به خوبی تجربه کنم. مهم ترین چیز برای من آشنایی با مردم است و جاذبه های توریستی چندان جذابیتی برای من ندارند.
اقامت شما چگونه است؟ تمام شب ها را در ریکشا می گذرانید یا اتاق اجاره می کنید؟
من فقط برای اولین بار که به بندرعباس رسیدم اتاق اجاره کردم، چون برای تحویل گرفتن ریکشا در بندرعباس مشکل گمرکی داشتم. فکر نکنم دیگر این کار را انجام دهم، معمولا در همین ریکشا می خوابم و گاهی اوقات هم مردم من را به خانه هایشان دعوت می کنند.
برنامه ات برای بعد از رسیدن به لندن چیست؟ قرار است با ریکشا چکار کنی چون مسلما قرار نیست با آن تمام جهت را تا خانه برگردی؟
افرادی در لندن هستند که دوست دارند اگر من به لندن رسیدم ریکشا را بخرند، اما هنوز چندان از این قضیه مطمئن نیستم. اگر کسی ریکشا را نخرید آن را با کشتی به هند برمی گردانم. درباره خودم هم، حتما یک شغل مناسب در هند یا در یکی از کشورهای اروپایی پیدا می کنم تا مقداری پول به دست بیاورم و بتوانم زندگی کنم. چون فکر کنم وقتی به لندن برسم دیگر به مقدار کافی سفر کرده باشم.
شما می توانید ناوین را در اینستاگرام و فیس بوک دنبال کنید تا در جریان ماجراهایی که در طول این سفر برای او اتفاق افتاده قرار بگیرید. اگر خبرنگاران را دنبال کنید ما پس از رسیدن او به اصفهان گزارش دیگری از این جهت برای شما منتشر خواهیم کرد.
منبع: کجارو