تحصیل در خارج، تلخ و شیرین 17 تغییر بی برگشت در زندگی یک مهاجر (قسمت اول)

به گزارش وبلاگ مجله پریها، تحصیل در خارج و مهاجرت به کشوری دیگر اگرچه از دور روایتی دوست داشتنی به نظر می رسد، اما این همه ماجرا نیست. تغییر بخش لاینفک زندگی می گردد و فراز و فرود مهاجرت و تجربه های شخصی از زندگی در خارج از سرزمین مادری همراه همیشگی آدمی خواهد بود. با خبرنگاران همراه باشید.

تحصیل در خارج، تلخ و شیرین 17 تغییر بی برگشت در زندگی یک مهاجر (قسمت اول)

مقاله پیش روی، برگردان نوشته اسکریتو (ESCRITO POR MASEDIMBURGO) دانشجوی اسپانیایی و اهل کاتالونیا است، که تغییرات سبک و سیاق زندگی و دگرگونی های درونیش را پس از تحصیل در خارج از سرزمین مادریش با ظرافتی خاص به رشته تحریر در آورده، همراه با خبرنگارانیی ها پای صحبت اسکریتو می نشیم.

کنون که فکر می کنم متوجه می شوم در آن لحظه که تصمیم گرفتم زندگی خود را داخل یک چمدان جا کنم و شهر آبا و اجدادی خود بارسلونا را ترک کنم، بدون تردید برترین تصمیم زندگی ام تا به امروز را گرفته بودم. وقتی تصمیم می گیری بروی و همه زندگی خود را به یک سفر پر ماجرا تبدیل کنی، از تمام جوانب رشد خواهی کرد و معنای بیشتری به زندگی ات می بخشی. با چالش های تازه ای روبه رو می شوی، بخش هایی از وجودت را کشف خواهی کرد که هرگز از وجودشان خبر نداشتی و از کشف خودت و دنیای پیرامون به وجد می آیی. یاد می گیری افق های پیش رویت را توسعه دهی. پستی وبلندی ها را از رویاروی برمی داری و فروتنانه بالیدن را با آغوش گرم پذیرا می شوی. کمال می یابی. دل تنگی به سراغت می آید... و از این به بعد سپر خاطرات اندیشه ات را هرگز زمین نخواهی گذاشت. اگر شما هم خارج از سرزمین مادری خود زندگی نموده و یا ناگزیر به انجام سفر دورو دراز شده باشید، اطمینان دارم که این 17 تغییر را که تا ابد در زندگی همراهی تان خواهد نمود، در شما هم به هستی یافته.

1. آدرنالین و هیجان بخشی از زندگی تان خواهد شد

از دمی که تصمیم می گیرید برای زندگی به کشور دیگری بروید، زندگی تان به مجموعه ای از احساسات تبدیل می شود: آموختن، در لحظه زندگی کردن، رویارویی با چیزهای غیرمنتظره... تمام حس هایتان موشکافانه تر می شوند و انگار که واژه روزمره از دایره واژگانتان حذف می شود تا جا برای یک سرگذشت پر هیجان هموار شود. مکان های نو، افراد نو، چالش های نو، عادات نو و یک شروع نو بی گمان باید برای شما دلهره آور باشد، اما برعکس، به طرز غیرمعمولی اعتیادآور می شود.

2. به گذشته که می نگری... همه چیز همیشگی به نظر می رسد

به همین دلیل است که وقتی پس از یک سفر چند روزه به خانه بر می گشت از اینکه چه قدر همه چیز عادی است شگفت زده می شوید. زندگی شما به طرز غیر قابل مهاری هر لحظه در حال تغییر بوده و اینک شما با کوله باری از تجربه آمده اید تا از این همه هیجان خود به همه بگویید. اما در خانه همه چیز همانند قبل است. همه با روزمرگی خود در کشمکش اند و ناگهان متوجه می شوید: زندگی شما هرگز متوقف نخواهد شد.

3. واژه ها دیگر از بیان احساسات قاصرند

وقتی کسی در خصوص زندگی نوتان از شما می پرسد، کلمات را برای بیان احساس خود کافی نمی بینید. اما همین که گرم تبادل نظر می شوید فلان حرف شما را یاد فلان خاطره می اندازد اما ناگزیرید جلوی خود را بگیرید چون نمی خواهید با این همه خاطره و حکایتی که تعریف می کنید، سر بقیه را به درد آورید.

4. درک می کنید، درباره شجاعت غلو می شود

خیلی ها به شما خواهند گفت که شما چه قدر شجاع هستید - و اینکه اگر آن ها هم شجاعت شما را داشتند شاید در خارج زندگی می کردند. اما ته دل خودتان می دانید که شما هم ترسیده بودید. می فهمید که شجاعت تنها 10٪ در تصمیم شما موثر است و 90٪ بقیه بر می شود به میزان آرزومندی و علاقه شما و اینکه چه قدر از ته قلب می خواهید کاری را انجام دهید. آنگاه انجامش می دهید. از دمی که تصمیم می گیریم بپریم دیگر نه بی باکیم و نه ترسو - هر چه سر راهمان باشد باید از پیش رو برداریم.

5. و چه ناگاه، رها هستید

شما همیشه آزاد بوده اید، اما طعم این آزادی دیگرگون است. اینک که با پشت کردن به تمام آسایش ها، هزاران مایل دورتر از خانه توانسته اید از پس سختی هایش برآیید، احساس می کنید دیگر همه چیز برایتان ممکن است و همه کار می توانید انجام دهید.

بعضی اوقات تنها راه پیشرفت، قدم برداشتن از روی ایمان است.

6. دیگر تنها به یک زبان فکر نمی کنید

گاهی ناخودآگاه کلمه ای از زبان دیگر را لابه لای حرف هایتان می آورید. گاهی یک مطلب را می توانید به خوبی اما در آن زبان دیگر شرح دهید. وقتی شما هر روز با یک زبان خارجی صحبت می کنید هم زمان هم یاد می گیرید و هم از یاد می برید. همیشه خود را در یک فرهنگ نو غرق می کنید و گاها که عصبانی می شوید ناسزایی به زبان نو خود می گویید، اما زبان مادری خود را هم تنها نمی گذارید تا در گوشه ذهنتان بپوسد.

7. خداحافظ گفتن را خواهید آموخت و لذت از زندگی

به زودی متوجه خواهید شد که بسیاری از افراد در زندگی شما می آیند و می فرایند و این شمایید که میزان اهمیت آن ها را در زندگی خود معین می کنید. شما تعادل را میان گرفتن و رها کردن برقرار خواهید کرد- یک جدال دائمی میان نوستالژی و واقعیات.

8. از هر چیزی دو تا دارید

دو سیم کارت (که یکی پر شده از شماره های مختلف از گوشه و کنار دنیا)، دو کارت کتابخانه، دو حساب بانکی و دو نوع سکه که اتفاقا هر وقت می خواهید پول چیزی را بدهید با هم قاطی می شوند.

9. عادی؟ معمولی یعنی چه؟

وقتی در کشور دیگری زندگی می کنید، متوجه می شوید که عادی تنها به این معنا است که به وسیله فرهنگ و اجتماع آن جامعه پذیرفته شوید. وقتی خود را در دل یک فرهنگ و جامعه متفاوت می بینید، تعریف شما از این کلمه دچار دگرگونی می شود. می فهمید که راه های متفاوتی برای انجام هر چیزی وجود دارد و به زودی خود را حین انجام کاری می بینید که روزی حتی فکرش را هم نمی کردید. شما خود را هم اندکی بهتر از قبل درک خواهید کرد، چرا که درمی یابید به چه چیزهایی واقعا ایمان دارید و چه چیزهایی تنها مقتضیات فرهنگی جامعه ای است که در آن بزرگ شده اید.

منبع: کجارو / masedimburgo.com
انتشار: 3 فروردین 1401 بروزرسانی: 3 فروردین 1401 گردآورنده: pariha.ir شناسه مطلب: 2004

به "تحصیل در خارج، تلخ و شیرین 17 تغییر بی برگشت در زندگی یک مهاجر (قسمت اول)" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "تحصیل در خارج، تلخ و شیرین 17 تغییر بی برگشت در زندگی یک مهاجر (قسمت اول)"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید